loading...
پایگاه اطلاع رسانی مدیریت-دانشجویان مجازی پردیس فارابی دانشگاه تهران
مدیر سایت بازدید : 378 شنبه 09 فروردین 1393 نظرات (0)

(چگونه فدك به اهل بيت: بازگشت؟)

سير تاريخى «فدك» يكى از شگفتيهاى تاريخ اسلام است، هر يك از خلفاء در برابر آن موضعى داشتند، يكى مى‏گرفت و ديگرى پس مى‏داد، و اين وضع آن قدر ادامه يافت تا اين سرزمين به كلى ويران شد و برباد رفت، براى پى بردن به فراز و نشيب‏هائى كه در اين روستاى آباد پديد آمد كافى است مقطهاى زير را مورد توجه قرار دهيم:

۱- فدك در آغاز، چنانكه دانستيم پس از سقوط خيبر از طريق مصالحه از يهوديان به پيامبر(ص) منتقل شد و به حكم آيه «و ما افاء اللّه على رسوله...» اختيار آن به طور كامل با شخص پيامبر(ص) بود و به حكم آيه، حق آن حضرت گرديد.

۲- طبق اسناد معتبر تاريخى پيامبر(ص) آن را در حيات خود طبق دستور قرآن و آيه «ذات القربى حقه» به بانوى اسلامى فاطمه زهرا(س) بخشيد، و به اين ترتيب در اختيار دخت گرامى پيغمبر اسلام(ص) قرار گرفت.



۳- در زمان خليفه اول اين آبادى غصب شد، و در اختيار حكومت وقت قرار گرفت، و آن‏ها با سرسختى عجيبى در حفظ اين وضع كوشيدند.

۴- اين امر همچنان ادامه داشت تا زمان «عمر بن عبدالعزيز» خليفه اموى كه نسبت به اهل بيت پيغمبر(ص) روش ملايم‏ترى داشت رسيد، او به فرماندارش در مدينه «عمرو بن حزم» نوشت كه «فدك» را به فرزندان فاطمه(س)‏ باز گردان.

فرماندار مدينه در پاسخ او نوشت:
«فرزندان فاطمه بسيارند و با طوايف زيادى ازدواج كرده‏اند، به كدام گروه باز گردانم»؟!
«عمرو بن عبدالعزيز» خشمناك شد، نامه تندى به اين مضمون در پاسخ فرماندار مدينه نگاشت:
«اما بعد: فانى لو كتبت اليك امرك ان تذبح شاة لكتبت الىّ أَجماء ام قرناء»؟
«او كتبت اليك ان تذبح بقرة لسألتنى ما لونها؟ فاذا ورد كتابى هذا فاقسمها فى ولد فاطمة من علىّ والسّلام»:
«هر گاه من ضمن نامه‏اى به تو دستور دهم گوسفندى ذبح كن، تو فوراً در جواب خواهى نوشت آيا بى شاخ باشد يا شاخدار؟!، و اگر بنويسم گاوى را ذبح كن سؤال مى‏كنى رنگ آن چگونه باشد؟
هنگامى كه اين نامه من به تو مى‏رسد فوراً «فدك» را بر فرزندان فاطمه از على(ع) ‏ تقسيم كن».
و به اين ترتيب با يك چرخش بزرگ، «فدك» بعد از ساليان دراز به دست فرزندان فاطمه(س) افتاد.

۵- ديرى نپائيد كه «يزيد بن عبدالملك» خليفه اموى آن را مجدداً غصب كرد.

۶- سرانجام «بنى اميه» منقرض شدند و «بنى عباس» روى كار آمدند، «ابوالعباس سفاح» خليفه معروف عباسى آن را به «عبداللّه بن حسن بن على(ع)‏» به عنوان نماينده بنى فاطمه(س)‏ باز گرداند.

۷- چيزى نگذشت كه «ابوجعفر عباسى» آن را از «بنى حسن» گرفت (زيرا آن‏ها قيامى بر ضد بنى عباس كردند).

۸- «مهدى عباسى» فرزند «ابو جعفر» آن را به فرزندان فاطمه(س)‏ باز گرداند.

۹- «موسى الهادى» خليفه ديگر عباسى بار ديگر آن را غصب كرد و «هارون الرشيد» نيز همين معنى را ادامه داد.

۱۰- «مأمون» به خاطر تظاهر به علاقه شديد نسبت به اهل بيت پيغمبر(ص) و فرزندان على(ع)‏ و فاطمه زهر(س) آن را با تشريفاتى به فرزندان فاطمه(س)‏ بازگرداند.

در تاريخ آمده است كه مأمون به «قثم بن جعفر» فرماندار مدينه چنين نوشت:
«انه كان رسول اللّه اعطى ابنته فاطمة فدكاً و تصدق عليها بها، و ان ذلك كان امراً ظاهراً معروفاً عند آله عليهم السلام ثم لم تزل فاطمة تدعى منه بما هى اولى من صدق عليه، و انه قد رأى ردها الى ورثتها و تسليمها الى «محمد بن يحيى بن الحسين بن زيد بن على»... و«محمد بن عبداللّه بن الحسين»... ليقوما بها لاهلهما».

«رسول خدا(ص) «فدك» را به دخترش «فاطمه»(س) بخشيد، واين امرى آشكار و معروف نزد اهل بيت پيامبر(ص) بود، سپس همواره فاطمه(س)‏ مدعى آن بود و قول او از همه شايسته‏تر به تصديق و قبول است، و من صلاح مى‏بينم كه آن به ورثه آن حضرت(س) داده شود، و به «محمدبن يحيى» و «محمد بن عبداللّه» (نوه‏هاى امام زين العابدين) بازگردانى تا آن‏ها به اهلش برسانند».

«ابن ابى الحديد» مى‏گويد:

«مأمون براى رسيدگى به شكايات مردم نشسته بود، اولين شكايتى كه به دست او رسيد و به آن نگاه كرد مربوط به فدك بود، همينكه شكايت را مطالعه كرد گريه نمود، و به يكى از مأموران گفت صدا بزن وكيل فاطمه(س)‏ كجاست؟ پيرمردى جلو آمد، و با مأمون سخن بسيار گفت، مأمون دستور داد حكمى را نوشتند و فدك را به عنوان نماينده اهل بيت: به دست او سپردند.

هنگامى كه مأمون اين حكم را امضاء كرد« دعبل» برخاست و اشعارى سرود كه نخستين بيت آن اين بود:

اصبح وجه الزمان قد ضحكا
برد مأمون هاشماً فدكاً!
«چهره زمان خندان شد - چرا كه مأمون فدك را به بنى هاشم بازگرداند.
نويسنده كتاب «فدك» مى‏نويسد مأمون به اتكاء روايت «ابو سعيد خدرى» كه مى‏گويد: پيامبر فدك را به فاطمه‏(س) بخشيد، دستور فدك به فرزندان فاطمه(س) ‏ باز گردانده شود.

۱۱- اما «متوكل عباسى» به خاطر كينه شديدى كه از اهل بيت: در دل داشت، بار ديگر فدك را از فرزندان فاطمه(س)‏ غصب كرد.

۱۲- فرزند متوكل بنام «منتصر» دستور داد كه آن را مجدداً به فرزندان امام حسن و امام حسين(ع)‏ باز گردانند.

بديهى است روستائى كه اينچنين دست به دست بگردد، و هر روز بازيچه دست سياستمداران كينه توز باشد، به سرعت رو به ويرانى مى‏گذارد، و همين سرنوشت سرانجام دامان فدك را گرفت، و تمام آبادى آن ويران، و درختانش خشك شد!

ولى اين نقل و انتقالها به هر حال بيانگر اين واقعيت است كه خلفاء روى فدك حساسيت خاصى داشتند، و هر كدام طبق روش سياسى خود موضعگيرى مخصوص و عكس العمل خاصى روى آن نشان مى‏دادند.

و اينها همه تأكيدى است بر آنچه قبلا گفتيم كه غصب فدك از بانوى اسلام(س)‏ يا فرزندان او، پيش از آنكه جنبه اقتصادى داشته باشد، جنبه سياسى داشت، و هدف منزوى كردن آن‏ها درجامعه اسلامى، و تضعيف موقعيت، واظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر(ص) بود، همانگونه كه بازگرداندن فدك را به اهل بيت: كه بارها در طول تاريخ اسلام تكرار شد «يك حركت سياسى» به عنوان اظهار همبستگى و ارادت به خاندان پيامبر(ص) صورت مى‏گرفت.

اهميت «فدك» در اذهان عمومى مسلمين تا آن اندازه بود كه در بعضى از تواريخ آمده است كه در عصر «متوكل عباسى» قبل از آنكه فدك از دست بنى فاطمه(س)‏ گرفته شود خرماى محصول آن را در موسم «حج» به ميان حجاج مى‏آوردند و آن‏ها به عنوان، تيمن و تبرك با قيمت گزافى آن را مى‏خريدند.

۳- فدك و امامان اهل‏بيت:

از مسائل بسيار قابل توجه اينكه هيچيك از امامان اهل بيت بعد از «غصب نخستين» هرگز در امر فدك دخالت نكردند، نه على(ع) در دوران حكومتش در اين امر دخالتى كرد و نه امامان ديگر، و افرادى مانند «عمر بن عبدالعزيز» و يا حتى «مأمون» خليفه عباسى، پيشنهاد كردند كه به يكى از اهل بيت: بازگردانده شود، و اين واقعاً سؤال‏انگيز است كه اين موضعگيرى در برابر مسأله فدك به چه علت بود؟

چرا على(ع) در زمانى كه تمام كشور اسلام زير نگين او بود اين حق را به صاحبان اصلى باز نگردانيد،؟ و يا چرا فى المثل مأمون كه اينهمه اظهار ارادت - ولو ظاهراً - به امام على بن موسى الرضا(ع) مى‏كرد «فدك» را به آن حضرت تقديم نكرد؟
بلكه به دست بعضى از نوه‏هاى «زيد بن على بن الحسين(ع) » به عنوان نماينده «بنى هاشم» سپرد؟

در پاسخ اين سؤال مهم تاريخى مى‏گوئيم:
اما امير مؤمنان على(ع) در همان كلام كوتاهش همه گفتنى‏ها را گفته است آنجا كه مى‏فرمايد:

«آرى از آنچه در زير آسمانها دنيا است تنها «فدك» در دست ما بود، عده‏اى نسبت به آن بخل ورزيدند، ولى در مقابل گروه ديگرى سخاوتمندانه از آن صرفنظر كردند، و بهترين داور و حاكم خدا است، مرا با فدك و غير فدك چه كار در حالى كه فردا به خاك سپرده خواهيم شد.»

آن بزرگوار عملا نشان داد كه فدك را به عنوان يك وسيله درآمد و يك منبع اقتصادى نمى خواهد، و آن روز هم كه فدك از ناحيه او همسرش مطرح بود براى تثبيت مسأله ولايت، و جلوگيرى از خطوط انحرافى در زمينه خلافت پيامبر اسلام(ص)‏ بود، اكنون كه كار از كار گذشته، و فدك بيشتر چهره مادى پيدا كرده، گرفتن آن چه فائده‏اى دارد؟

سيد مرتضى عالم و محقق بزرگ شيعه در اين زمينه سخنى پرمعنى دارد، مى‏گويد.

«هنگامى كه امر خلافت به على(ع) رسيد درباره بازگرداندن فدك خدمتش سخن گفتند، فرمود:

«انى لاستحيى من اللّه ان ارد شيئاً منع منه ابوبكر و امضاه عمر»:
«من از خدا شرم دارم كه چيزى را كه ابوبكر منع كرد و عمر بر آن صحه نهاد، به صاحبان اصليش باز گردانم».

در حقيقت با اين سخن هم بزرگوارى و بى اعتنائى خود را نسبت به فدك به عنوان يك سرمايه مادى و منبع درآمد، نشان مى‏دهد، و هم مانعين اصلى اين حق را معرفى مى‏كند!.

اما اينكه چرا بعضى از خلفاء كه ظاهراً مى‏خواستند به خاندان پيامبر(ص) ابراز ارادت كنند، فدك را به ائمه اهل بيت: باز نگرداندند، و مثلا به نوه‏هاى زيد بن على با افراد ناشناس ديگرى به عنوان نمايندگى بنى فاطمه(س)‏ تحويل دادند؟ اين امر دو علت ممكن است داشته باشد:

۱- ائمه هدى: هرگز حاضر به پذيرش فدك نبودند، چرا كه اين كار در آن زمان بيشتر جنبه مادى داشت تا معنوى، و شايد حمل بر علاقه به دنيا مى‏شد، نه امتيازات معنوى، و به تعبير ديگر قبول آن در آن شرائط براى ائمه هدى: كوچك بود، علاوه بر اين دست آن‏ها را در مبارزه با خلفاى جور مى‏بست، چرا كه هر زمان مى‏خواستند مبارزه كنند فدك را مسترد مى‏داشتند (همانگونه كه در ماجراى پس گرفتن فدك از طرف «ابو جعفر خليفه عباسى» از «بنى الحسن» در تاريخ آمده است كه بعد از قيام بعضى از آن‏ها بر ضد دستگاه خلافت، فدك را از همه گرفت).

۲- خلفاى جور نيز ترجيح مى‏دادند كه امكانات مالى امامان اهل بيت: گسترده نشود، همانطور كه در داستان معروف «هارون» مشهور است كه وقتى به مدينه آمد احترام فوق العاده‏اى براى «امام موسى بن جعفر»۸ قائل شد به گونه‏اى كه براى فرزندش «مأمون» تازگى داشت.

اما هنگامى كه نوبت به هدايا رسيد هديه‏اى را كه خدمت امام(ع) فرستاد، بسيار ناچيز بود، «مأمون» از اين مسأله در شگفت شد، و هنگامى كه علت را از پدر سؤال كرد او در جواب مطلبى گفت كه حاصلش اين بود ما نبايد كارى كنيم كه آن‏ها قدرت پيدا كنند، و فردا بر ضد ما قيام نمايند!

۱. (فتوح البلدان بلاذرى) صفحه .۳۸
۲. «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد جلد ۱۶ ص .۲۱۷
۳. فدك ص .۶۰
۴. «شرح نهج البلاغه» ابن الحديد جلد ۱۶ ص .۲۱۷
۵. «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد ج ۱۶ ص .۲۵۲
۶. و هم احتمال اختلاف اندازى و ماجراجوئى طرفداران غاصبين فدك داده مى‏شود. (ناشر)

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
با سلام. لیست همکلاسی ها یادتون نره.. چون بیشترمون مجازی هستیم برای همین بهتره یه لیست از همکلاسی ها داشته باشیم. همین حالا ثبت نام کنید تا بیشتر همدیگر رو بشناسیم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نحوه عملکرد سایت چگونه است؟
    رشته تحصیلی شما؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 131
  • کل نظرات : 116
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1257
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 71
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 322
  • بازدید ماه : 1,037
  • بازدید سال : 8,543
  • بازدید کلی : 291,285
  • کدهای اختصاصی